زرد کوه بختیاری

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

من وحید کیانی چهار بنیچه دانشجوی کارشناسی ادبیات فارسی شهرکرد هستم

زرد کوه اسیر غم کوچ است...

ایستاده ام تنها

بر وارگه های عریان

و در گورهای تازه خوابید ه اند مردان چوغا پوش  ایل

 کشت گاه حماسه خشکیده است

و خاموش ...رستن گاه عقاب وبرنو وقوچ

دستهایی زرده را به سمت سقوط می کشند

زرده اینک فروغی ایست در اغاز فصلی سرد

نه نه چنین نیست

هنوز مشام تاریخ کرفس الود است

و هنوز شب ها       برزگرانی خسته از مزرعه های مشروطه به خانه بر می گردند

ایل ساعتهاست کوچیده

ودوباره شلاق های خونی غروب

زرده را به کام مرگ می کشاند

وددوباره در اندو هی سرد خمیازه بهار ی دیگر را می کشد و مردانی که خواهند امد از حنوب

اخوان چنگ به دل می زند:چشم در راه بهاری نیست

وروزگاریست...

در پس توهای خلوت

بهون)ها به خود گرد سیاه مرگ گرفتند (

ایلیاتی ،.کوچ تنها فرزند ایل است

زرده را بیدار کن که حماسه کشتی ابی است

و ناگهان ...

نیله سواری از دیناران

شعر هایش را در گو ش باد خواهد خواند

ایستاده ام تنها           بر وار گه هایی عریان

 بختیار

 

گروه ادبیات دانشگاه فرهنگیان شهرکرد...
ما را در سایت گروه ادبیات دانشگاه فرهنگیان شهرکرد دنبال می کنید

برچسب : شعری ازبختیار, نویسنده : محسن موسوی و حسین نوروزی وحید کیانیان adabiat17 بازدید : 411 تاريخ : شنبه 4 آبان 1392 ساعت: 3:11